جدول جو
جدول جو

معنی اسب گذار - جستجوی لغت در جدول جو

اسب گذار
(اَ گُ)
اسب گدار. اسکدار. اسکوتاری. رجوع به اسکدار شود، امم، گروه ها از یهود.
- اسباط بنی اسرائیل، قبایل آن. (منتهی الارب). فرزندان یعقوب پیغمبر علیه السلام. (مهذب الاسماء). امت موسی (ع) زیرا که امت او اولاد دوازده پسر یعقوب (ع) بود. استعمال لفظ اسباط در اولاد یعقوب مثل استعمال لفظقبایل است در بنی اسماعیل و تسمیۀ اینان به اسباط وتسمیۀ آنان به قبائل برای آنست تا فرق باشد میان فرزندان اسماعیل و فرزندان اسحاق (ع). (غیاث اللغات). اسباط یعقوب، دوازده پسر او: یوسف. بن یامین. یسّاخر (یسّاکار). یهودا. شمعون. لاوی (لیوی). جادیه (گاد). ازّیر (آشیر). زبولون. نفتالی. روبن. دان. و قبایل دوازده گانه که از نسل این دوازده تنند نیز به اسباط بنی اسرائیل نامیده میشوند: قولوا آمنا باﷲ و ما انزل الینا و ما انزل الی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط و ما اوتی موسی و عیسی و ما اوتی النبیون من ربهم لانفرق بین احد منهم و نحن له مسلمون. (قرآن 136/2). و رجوع به عقد الفرید ج 2 ص 238، 239 وج 7 ص 298 شود.
، جمع واژۀ سبط. گیاهان تر و تازۀ نصی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسگذار
تصویر اسگذار
اسکدار، قاصدی که در قدیم منزل به منزل اسب خود را عوض می کرد، پیک سوار، غلام پست، چپر، نامه بر، پیک، برید، نامه رسان، مأمور پست، قاصد، چاپار، کیسه ای که نامه ها را در آن می گذاشتند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسب بخار
تصویر اسب بخار
در علم فیزیک واحد اندازه گیری توان، تقریباً برابر با ۷۴۶ وات
فرهنگ فارسی عمید
(اَ گُ)
رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
معبر آب. آبگذر
لغت نامه دهخدا
(اَ)
رایض
لغت نامه دهخدا
(اَ زا)
پاسخ سرای:
همه نامداران پاسخ گذار
زبان برگشادند بر شهریار.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(اَ گُ)
اسب گدار. اسب گذار. اسکدار. معبر اسب. و شاید ریشه کلمه اسکوتاری همین کلمه باشد
لغت نامه دهخدا
برید و پیکی که منزل بمنزل فرود آید و اسب خود را عوض کند، کیسه و خریطه حاوی نامه های پیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپ گدار
تصویر اسپ گدار
گذرگاه اسپ معبر اسپ
فرهنگ لغت هوشیار
تک (واحد) توان: در گیتیک (فیزیک) (اسپ دمه (دمه بخار) (دمه آتش افروز) واحد توان در دستگاه کیلوگرم متر در ثانیه است و 75 برابر آنرا اسب بخار مینامند
فرهنگ لغت هوشیار
دارنده اسب صاحب اسب نگاهبان وپرورشگر اسب اسپ دار، فرمانده لشکر سردار سپاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسب سار
تصویر اسب سار
جمع اسب ساران جانورانی افسانه یی که سر اسب و تن آدمی دارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسب بخار
تصویر اسب بخار
قوّة الحصان
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از اسب بخار
تصویر اسب بخار
Horsepower
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اسب بخار
تصویر اسب بخار
puissance de cheval
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اسب بخار
تصویر اسب بخار
кінська сила
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اسب بخار
تصویر اسب بخار
nguvu ya farasi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از اسب بخار
تصویر اسب بخار
лошадиная сила
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اسب بخار
تصویر اسب بخار
گھوڑے کی طاقت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از اسب بخار
تصویر اسب بخار
ঘোড়ার শক্তি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از اسب بخار
تصویر اسب بخار
마력
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اسب بخار
تصویر اسب بخار
beygir gücü
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از اسب بخار
تصویر اسب بخار
końska moc
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اسب بخار
تصویر اسب بخار
馬力
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از اسب بخار
تصویر اسب بخار
כוח סוס
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اسب بخار
تصویر اسب بخار
घोड़ा शक्ति
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اسب بخار
تصویر اسب بخار
Pferdestärke
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اسب بخار
تصویر اسب بخار
กำลังม้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اسب بخار
تصویر اسب بخار
paardenkracht
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اسب بخار
تصویر اسب بخار
caballaje de potencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اسب بخار
تصویر اسب بخار
potenza di cavallo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اسب بخار
تصویر اسب بخار
potência de cavalo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اسب بخار
تصویر اسب بخار
马力
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اسب بخار
تصویر اسب بخار
tenaga kuda
دیکشنری فارسی به اندونزیایی